فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۱

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت³¹

سر میز غذا *
کوک : راستی امشب میریم خونه رزی
ات : آخجوننن ولی مگه قرار نبود هفته بعد بریم ؟
کوک : چرا ولی هفته بعد  رزی میره مسافرت نیست
ات : عه خب ساعت چند میریم
کوک : ساعت ۷ آماده باش
ات : اوکی
ات : میگم کوکی
کوک : جانم عشقم
از کلمه عشقم یکم هم تعجب کردم هم خجالت کشیدم ولی اهمیت ندادم
ات : اگه خونه رزی حالم بد شد چی ؟
کوک : خب یه رمز واسه خودمون میزاریم هر وقت حالت بد شد با رمز بهم بگو

بعد کلی فک کردن قرار شد رمزمون * اتاق بالا * باشه ( جدی هیچی به ذهنم نرسید با همین یجوری کنار بیایید )
تا موقع رفتن زمان خیلی کسل کننده گذشت ( منم موقع نوشتن انقد فک کردم حوصلم سر رفت )
ساعت شیش رفتم یه تیشرت گشاد مشکی پوشیدم با یه شلوار بگ دودی موهام هم ساده بستم چون حوصله نداشتم . با کوک رفتیم سوار ماشین شدیم که بریم

وقتی رسیدیم رزی در رو باز کرد ( چون خونه خودشه 😐🤝)
بعد کلی سلام و احوال پرسی رفتیم داخل که دیدم مامان کوک هم اومده هوفففف بازم دوباره این عجوزه رو باید تحمل کنم :/
م.ک : سلام جونگکوک اینم با خودت آوردی
ات : سلام
کوک : با ات درست حرف بزن ( سرد )
م.ک : آخر هم دلت رو به آنا نباختی
کوک : ....

بابت تاخیر ببخشید گل منگولی ها
شرطااااا
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
دیدگاه ها (۳۵)

شرایط کمپانی بیگ هیت( هایپ )

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۲

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۹

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط